سنت اول
منافع مشترك ما بايست در رأس قرار گيرد. بهبودي شخصي به وحدت گروه
۱. مفهوم سنت اول از نظر شما چیست ؟
ما به عنوان افرادی منحصر به فرد در این دنیا زندگی می کردیم و هیچ گاه حاضر نبودیم که خود را در موقعیت جمع و حتی گروه خانواده قرار دهیم .
ما اصلاً دنیای بیرونی خود را قبول نداشتیم : زاویه ی دید ما به دنیای اطراف خودخواهانه وخود محورانه بود .پس هر آن چیزی که مخالف تفکرات و سلیقه ی من بود به آن تن نمی دادم و همیشه تک قطبی عمل می کردم در جمع بودن و مطابق با جمع حرکت کردن برای من سخت بود.
همیشه تنهایی گوشه گیری و انزوا را بهتر دوست داشتم و حاضر نبودم که از درد فلج کننده ی تنهایی بیرون بیایم .
حذف کردن و بایکوت کردن اطرافیانم جزئی از مهم ترین قسمتهای زندگی من بود هر کجا که احساس خود کم بینی بی ارزش پوچی و به درد نخوری می کردم هر آن چیزی که موجب این احساسات در من می شد را با نقشه کشی و سیاست بازی تلافی کرده و انتقام می گرفتم و سعی در حذف کردن طرف مقابل می کردم و هرگز حاضر نبودم به نقش خود نگاه کنم .
من یک آهنربای وارونه قورت داده بود همیشه از چیزی که بودم فرار می کردم مشکل به بار می آوردم و مشکلات را به دنبال خود می کشیدو کینه توز ، انتقام گر خودخواه و خود محور و ترسو بودم و از آشکار شدن هویت خود هراس داشته و متمرکز شدن به روی ترس ها مرا از عشق دور کرده بود تنبلی و لذت جویی راحت طلبی و زیاده خواهی مرا به فردی خشمگین عصیانگر و متجاوز تبدیل کرده بود.
من در زندگی پشت بلدوزر نواقص خود سوار بودم و هر چیزی که سر راه من قرار می گرفت خراب می کردم و این برای من رسیدن به هدف محسوب می شد . به خاطر اینکه احساس تهی خلا روحانی ما را افسار کرده بود خود را آدمی کم ارزش می پنداشتم بیرون خود به دنبال ارزش می گشتیم طریق زندگی کردن ما رقابتی و حذفی بود چون نمی توانستیم به اهداف و چیزهایی که دیگران داشتند و برای آن زحمت کشیده بودند ما نیز زحمت بکشیم پس آن را حذف می کردم قدمهای دوازده گانه ما را از خودپرستی خودخواهی و خود محوری و منحصر به فرد بودن جدا می کند .
احساس ارزش را در درون خود جستجو می کنیم و غرور متورم و کاذب خود را کنار می زنیم پیش داوری های ما و قضاوت کردن ما منجر می شد که با واقعیت زندگی خود روبرو نشویم از هر چیزی که متعلق به دیگران است بترسیم و برای بدست آوردنش به سیاست بازی و ناصادقی پناه ببریم که مبادا از او کمتر و به درد نخورتر باشیم .
ما به خاطر اینکه احساس مسئولیت نمی کردیم مسئولیت دیگران برای ما چیزی بچه گانه بود به خاطر اینکه ما هیچ وقت مسئولیت پذیر نبودیم مطرح بودن ستاره و رئیس بودن در هر زیمنه ای برای من هدف بود ما از کسانی که موفق و فکر سالمی داشتند و نمی گذاشتند کسی از آنها سوء استفاده کنند فرار می کردیم.
تکرو بودن در نظر نگرفتن منافع دیگران عشق ما بود ما افرادی متواضع و فروتن نبودیم چون رابطه ی خوبی با خداوند نداشتیم همیشه فکر می کردیم آدمهای بی نیازی هستیم و نیاز به کسی یا گروهی نداریم افکار من نیروی برتر من بود.
حال سنت یک مطرح می شود
این سنت با تمام وجود من در تضاد است شخصیت بیمار گونه من این گونه شکل گرفته است که برای منافع شخصی و تایید طلبی خود دست به هر کاری بزنیم اما سنت یک دست از تایید بر داشتن را به من می گوید . راه ارزیابی و ترمیم درون خود را به من می آموزد تا به روی استعدادها و ارزشهای خود کار کنم تا برای بد آیند و خوش آیند دیگران زندگی نکنیم .
متمرکز بودن به روی افکار دیگران و وابسته بودن به آنها و اینکه دیگران چه فکری در مورد من می کنند در سنت یک به کنار می رود و فقط برای ما (ما) مطرح است نه من ، ما برای رئیس و ستاره شدن پا بر حق و حقوق دیگران می گذاشتیم گمنامی می شکستیم تهمت می زدیم طرف مقابل را خراب می کردیم تا خود را نظر دیگران آدم کار درستی جلوه دهیم این از همان وابسته بودن به تفکر دیگران و افکار گذشته ما می آمد.
سنت یک به ما می گوید که از منافع خود صرف نظر کنیم و منافع گروه را در نظر بگیریم منظور از گروه فقط انجمن نیست . اجتماع خانواده و محل کار نیز هست قدمها ما را از خود جدا کرد و سنت ها ما رابه جمع دعوت می کند .
سنتها برای تکمیل کردن قدمها به وجود آمده هر چیزی که در ما ایجاد اشکال کند و خود را در موقعیت منافع من قرار دهد مضمونش این است که من قدمها را سرسری کار کرده ام.
سنت یک یک توازن است که ما را میانه رو می کند از افراط و تفریط جدا شده و به ما کمک می کند احساس تملک را کنار زنیم احساس تعلق کنیم و به هر آن چیزی که داریم مغرور نشویم حتی دانش و دانستنیهای خود .
مرگ من در من است و حیات من در ما
سنت یک محور ما را به سمت و سوی عشق هدایت می کند ایمان ما را افزایش می دهد ترسهای ما را کم و در مسیر بهبودی ما را هدایت می کند .
سنت یک به ما می آموزد که به نقش خود نگاه کنیم فقط آنکار را انجام دهیم که مسئول آن هستیم آشغالهای خود را جمع کنیم محیط اطراف خود را تمیز کنیم نه اینکه شهردار دیگران باشیم .
اصلهای معنوی سنت یک
این اصلها ما را به سمت و سوی وحدت مودت برابری یکی بودن مساوی بودن فرا می خواند تفاوت و مقایسه احساس دوگانگی و عاقبتی چون مرگ برای ما به همراه دارد .
کارکرد سنت یک برای ما درد دارد و این درد در مواقعی برای ما غیر قابل تحمل می شود این نشان دهنده ی این است که ما قدمهای 12 گانه را برای رفع تکلیف کار کرده ایم .
سنتها فقط در انجمن خلاصه نمی شود بلکه در همه ی زاویه های زندگی ما کاربرد دارد بهبودی شخصی در قالب گروه صورت پذیر است و اگر فردی بود انجمن به درد نمی خورد پاکی ما با حضور مرتب در جلسات شکل گرفت و در ما بودن (حضور در جلسات و گروه) در گروه به وضعیت درونی خود پرداختیم و این گروه بود که ما را به سمت و سوی پاک زیستن پاک فکر کردن و سالم نگاه کردن هدایت کرد.
زیر بنای تمام سنت ها ترس است و نیازمند عمل کرد در تمام گروه هاست .
من امروز دریافته ام محبت کردن به دیگران و احترام گذاشتن به انان در صورتی امکان پذیر است که من در کارکرد قدمهای دوازده گانه توانسته باشم ازخودم جدا شده باشم .
دریافته ام با کارکرد قدمها وپر کردن خلاء درونی و روحانی ام با نیروی برترم میتوانم با حضور فیزیکی ام در گروه پیام آور صلح و آرامش وسفیر عشق باشم.
احوالات هر عضو تجزیه وتحلیل شدن هر عضو و ارتقا بخشیدن هر عضو در قدرت سنت یکم است که شرط آن چگونگی عملکرد در قدمهای دوازده گانه است.
سنت یکم یعنی گذشتن از غرور خودخواهی خودمحوری وخط بطلان کشیدن بر تایید طلبی وتوجه طلبی که حقیقتا این امر برای ما دشوار میباشد اما با عملکرد بر روی قدمهای دوازده گانه عملی است.
۲. ایا بین قدم اول و سنت اول وجه مشترکی وجود دارد ؟
در سنت يكم دست برداشتن از جنگ و پذيرش عجز به ما توصيه مي شود و اين وجه مشترك ميان سنت يك و قدم يك مي باشد .
چرخه ي زندگي بيمار گونه ما تماماً به روي خود محوري خودخواهي و نفي ارزش هابوده است . توانا بودن قدرت مند بودن و منحصر به فرد بودن با كاركرد قدم يكم لافي بيش نبود ، تكذيب كردن واقعيت ها پنهان كردن خلاف كاري ها و فرار كردن از آنچه كه بوديم از تخصص هاي بيماري ما بود بروز تمامي مشكلات ما مختل شدن و منحل شدن زندگي ما همه به خاطر حس توانايي ما بود .
در قدم اول با عجز خود رو به رو شديم و با واقعيات غير قابل انكار كنار آمديم .
پذيرش عجز براي ما سخت و دشوار است . راه حل پذيرش آن در سنت يك است . با اقرار به عجز احساس بالندگي و توانايي را حس مي كنيم . كارهايي كه در زندگي به هيچ وجه نمي توانستيم انجام دهيم در قالب سنت يك انجام دادني است .
مشكل من (من) است .
خود را توانا دانستن و تكروي كردن خودسرانه عمل كردن مشکل من است و حلال مشكلات من ( ماست ) .
وقتي در قالب من حركت كنيم به هيچ چيز نمي توانيم فكر كنيم و راه كار آن در فکر کردن در قالب ما قرار گرفته است .
چون ما نمي توانستيم خيلي كارها را به تنهايي انجام دهيم . ( مثل پاك ماندن )
سنت يكم شبيه به بازي فوتبال است من در زمين براي منافع شخصي خود توپ مي زنم . در قالب گروه و در انجمن نيز بهبودي شخص من مطرح است من نمي توانم روي يارخودي خطا كنم . ناسازگاري در انجمن خانواده محل كار و اجتماع يعني همان خطا روي يار خودي .
من مستقل هستم اما متصل .
ما وقتي از بيماري مان جان سالم به در مي بريم كه در گروه باشيم و اگر بخواهيم ستاره شويم تسليم مربي مي شويم و يار خوب پيدا مي كنيم . ما در قالب فردي هيچ نيستيم . اين گروه است كه به ما كمك مي كند و كار مي دهد .
حل شدن در گروه انرژي گروه و انرژي خداوند را به دنبال دارد و با اين انژري است که مي توانيم به تواضع و فروتني برسيم مساوي بودن هم رنگي و هم دلي را حس كنيم و از گزند بيماري در امان باشيم .
ما هر وقت احساس قدرت كنيم با غرور زياد و خود محوري از موقعيت هاي خود سوء استفاده مي كنيم و موجب سلب آسايش ديگران مي شويم .
سوء استفاده براي ما امري است عادي چه خدمت كردن چه پول دار شدن چه رئيس شدن حتي اگر در مواردي اختيار تام به ما مي دادند انجا را ويران مي كرديم .
احساس قدرت خودخواهي و خود محوري را به همراه دارد و اين هميشه براي ما مشكلاتي حل نشدني و خطرناك به بار مي آورد .
در حقيقت من قدرتمند نيستم و قدرت مند شدن براي من تصوري باطل است ما هميشه فكر مي كرديم كه براي زنده بودن نيازمند قدرتيم اما با حضور در گروه متوجه شديم قدرت مشكلي از ما حل نمي كند و راه كار مشكلات ما گروه است .
ما حتي در ارتباطمان با ديگران مشكل داشتيم . گوشه گير و تنها بوديم اما سنت يك به ما كمك كرد كه از اين احساسات منفي جدا شويم احساس ارزش را تجربه كنيم و از جمع و در جمع بودن لذت برديم .
ما حرف زدن هم بلد نبوديم و با مشاركت در گروه صحبت در جمع را آموختيم و توانستيم با خود و تمام آن چيزي كه در من ايجاد مشكل مي كند به صورت نسبي كنار بياييم. فرصت دوباره زندگي كردن فرصتي حياتي است و يك واقعيت است اين فرصت در قدم يكم مهياو پديدار شد و در سنت يكم به بار نشست و آشكار شد. معتاد فردي است كه از لحاظ رشد معنوي و روحاني در يك مقطعي از سن بازمانده باشد همه ي ما مثل هم هستيم و از يك بيماري مشترك رنج مي بريم . اگر ما تفاوتي بين معتادان قائل شويم از عجز خود خارج مي شويم .
رشد نكردن در وضعيت روحاني و معنوي يك ضعف انساني نيست و در ما به جهت نداشتن يك الگوي رفتاري سالم اتفاق افتاد.
ما مسيرهاي مختلف را به درستي نشناختيم و به بيراهه كشيده شديم . مهم شمردن سنت يكم راه حل رشد معنوي و روحاني ماست . ما از موقعيت هايي در زندگي عقب مانديم موقعيت هاي خود را از دست داديم و از اين موقعيت ها استفاده نكرديم : فقط به عقب ماندگي هاي خود فكر كرديم و اين باعث شد كه هر روز عقب تر بوديم .
من هيچ گاه خود را متعلق به اين دنيا نمي دانستم و به زندگي به مانند تابلويي كدر و غبار آلوده نگاه مي كردم . سنت يك براي من نقش تميز كننده اي را بازي مي كند تا تابلويي تميز با رنگ هاي مختلف را ببينم و از آن لذت ببرم .
ما حتي موقعيت هاي براي دوست داشتن و دوست داشته شدن داشتيم و از دست داديم . هيچ وقت نتوانستيم نفس راحتي بكشيم ، بخشش و گذشت اين دو اصل معنوي براي من غريبه و بيگانه بود و همه ي عمر در فكر تلافي و انتقام بودم . سنت يكم به ما كمك مي كند كه قدم چهارم كار كنيم و بيشتر در موقعيت عجز خود قرار گيريم . بخشش و گذشت كنيم تا به آرامش برسيم. ما بايد در نظر داشته باشيم كه عاجزيم و هيچ گاه كاري از دست خودمان براي خودمان بر نمي آيد .
سنت يكم كمك مي كند حرف گوش كنيم.راهنما بگيريم و در قبال بيماري حركت كنيم من عجزم را پذيرفتم و زنده ماندم حال سنت يك را رعايت مي كنم تا زنده بمانم راه حل قدم يكم سنت يكم است .
ما در گروه پاك مي مانيم ولي منحصر به فرد رشد مي كنيم .
ما مي توانيم مخالف باشيم و مخالفت خود را بيان كنيم اما ناسازگاري نمي كنيم يعني به روي مخالفت خود پافشاري نمي كنيم .
ما ديگر نقش خدا را بازي نمي كنيم .
۳. آیا این سنت فقط در رابطه با گروه وانجمن کاربردارد؟یادر موارد دیگری میتواند کاربرد داشته باشد٬ واگر دارددرچه مواردی؟ توضیح دهید.
اين سنت مي تواند در تمام زمينه ها كاربرد داشته باشد و درست مثل محركي است كه كمك مي كند از از انزوا و تنهايي بيرون بياييم و آرام آرام به طرف خانواده ، محيط كار و اجتماع حركت كنيم . اين سنت حتي در موارد شخصي و فردي من كاربرد دارد . سنت هاي دوازده گانه از با هم بودن و همزيستي صحبت مي كند .
( همكاري و تعاون )
ما مي توانيم تجربه كنيم كه با احساس تعلق نسبت به دنياي اطرافمان زندگي كنيم سنت يكم ما را با دنيايي آشتي مي دهد كه در گذشته بر اثر رفتارهاي ضد اجتماعي خودمان را از آن طرد كرده بوديم .
سنت يكم مسئول برقراري روابط عمومي ما و نبض بقاي هر عضو است . رعايت سنت يكم يعني كاركرد قدم دوازده و پايداري بخشيدن به بيداري روحاني سنت يكم يك اصل الهي و معنوي است رعايت آن يعني جذابيت ؛ محبت ، امين بودن و عاشقانه زيستن !
رعايت سنت يكم گاهي سخت به نظر مي رسد . ولي غير ممكن نيست . گذشتن از منافع شخصي و احترام گذاشتن به قوانين و اصول گروه بايد در راس قرار گيرد .
من در گروه بايد به شكلي رفتار كنم كه هيچ احساس تفاوتي به وجود نيايد . براي ادامه ي بهبودي حفظ وحدت گروه الزاميست .
احساس تملك داشتن نسبت به هر چيزي باعث جدايي ما از كل و گروه مي شود . و ما را از هدف اصلي دور مي كند .
در آغوش گرفتن و سرويس دادن به يك تازه وارد سكوت كردن گوش دادن و مشاركت كردن تشويق كردن و تائيد كردن هم به مانند رعايت سنت يكم است . صحبت كردن به زبان برنامه و مشاركت كردن به نوعي كه ديگران برانگيخته نشوند و در نظر گرفتن اين كه زندگي ما به رعايت اين سنت بستگي دارد هم به نوعي رعايت سنت يكم مي باشد.
همه ي ما در آفرينش يكسان آفريده شده ايم و هر كس مي تواند بدون در نظر گرفتن سن نژاد و مذهب و جنسيت به ما پيوند و از نعمت هاي خداوند بهره مند شوند و ما به این اصل احترام مي گذاريم حتي اگر از روي ترس باشد تا به مرور به عشق هم تبديل شود .
ابراز محبت و علاقه نسبت به ديگران هنگام برخورد و صحبت انجام سهم اندكي از رعايت سنت اول مي باشد .
تا وقتي كه بفهميم اتحاد تنها ستون بقاي انجمن ماست به اين درك خواهيم رسيد كه حفظ منافع مشترك مي بايست در راس قرار گيرد و ما در انجمن تمرين مي كنيم تا ياد بگيريم این اصل را در زندگي رعايت كنيم .
4 . در رابطه با هر يك از موارد سئوال قبلي ، مثالي بياوريد كه نشان دهد چگونه قبل از پيوستن به انجمن اين اصل را زير پا مي گذاشتيد ؟
ترس خودخواهي و خودمحوري پايه و اساس و روند ارتباطي من با دنياي اطرافم بود و اين زيربناي تمامي اعمال من در شرايط و موقعيت هاي مختلف بوده .
من هميشه موقعيت و منافع خود را در راس قرار مي دادم .
هرگز منافع مشتركي برايم مطرح نبود و امروز عمل كردن به سنت يكم برايمان سخت و دشوار است .
هميشه در درون من تمايل به زندگي به روال گذشته بيشتر وجود دارد از جمع گريزي يكي از خواص بيماري من بود و در هنگامي كه از جمع گريزان نبودم هم رفتار من به شكلي بود كه جمع مرا طرد مي كرد .
ما اگر در جمع هم قرار مي گرفتيم احساس تنهايي مي كرديم .
ما هميشه مخفي زندگي كردن و خلاف كار بودن را به در جمع بودن ترجيح مي داديم .
ما به دليل عدم روشن بيني غرور بيش از حد و خودخواهي وحشت ناكي كه داشتيم نمي توانستيم به عقايد ديگران احترام بگذاريم .
ما هميشه خود را تافته ي جدا بافته مي دانستيم .
با اين كه تصور اكثر ما از وحدت نوعي احساس و وضعيت خاص نسبت به يك گروه مي باشد ولي بايد در نظر داشت سنت يكم به خودي خود اتفاق نمي افتد . رعايت سنت يكم در نتيجه ي تعهدات شخصي و اقدامات مسئولانه به دست مي آيد .
قبول كردن مسئوليت در جلسات باعث تقويت منافع مشتركمان به طور كلي مي باشد .
تعهد پذيري نسبت به سنت يكم مسئوليتي است كه دامن گير يكايك اعضا مي باشد و عامل تقويت مسير بهبودي و امنيت و آرامش در جلسات مي باشد .
سنت يكم اصلي است كه در تمام مراحل كاربرد دارد و براي ما محيطي سرشار از اميد شكوفايي عشق و گذشت را گسترش مي بخشد .
در تمام امور زندگي در راس گذاشتن وحدت گروه معادله اي است كه موفقيت را به دنبال دارد . در زمان گذشته در هر قسمتي ناموفق مي مانديم به خاطر اين بود كه اين اصل را رعايت نمي كرديم .
بعضي مواقع گزارشات خاصي و يا اتفاقات نادري كه در ديگر گروه هاي منطقه رخ مي دهند را دريافت مي كنيم . اما منافع مشترك در دريافت اطلاعات خاص خلاصه نمي شود ما نياز است كه شنونده ي خوبي باشيم تا ضعف ها و نيازمندي هاي گروه خودمان را بهتر درك كنيم .
خوب گوش كردن باعث مي شود از مسائل جاری درك صحيحي پيدا كنيم اين گونه است كه قادر مي شوم راهكارهاي عملي و هوشمندانه اي پيدا كنيم .
ما بايد به دنبال جايگاه واقعي خود باشيم تا جاي كس ديگري را اشغال نكنيم .
آنگاه بايد جايگاه خود را بپذيريم ...
5 . آيا پس از پيوستن به انجمن موفق شده ايد اين اصل را در مورد سئوال قبل رعايت كنيد ؟ مثال بزنيد ؟
ما زندگي گذشته ي خود را مرور مي كنيم و خود را با صداقت نويا فته مان بررسي مي كنيم .
در اصل ما تراز نامه اي از سنت يكم براي خود تهيه مي كنيم و سعي مي كنيم آن گونه رفتار كنيم كه كمتر به خواسته هاي خود و بيشتر به منافع مشترك توجه كنيم .
6 . ليست اعمال و رفتارهاي خلاف سنت اول خود را در انجمن بنويسيد و پس از بيان علت عوامل زيربناي آن را مشخص كنيد و سپس بگوييد كه اگر مي خواستيد طبق اين سنت عمل كنيد بايد چه مي كرديد ؟
تمام كارهاي من در گذشته خلاف سنت بوده است و ما در اكثر مواقع در تضاد با سنت اول بوده ايم .
ما آرام آرام مسئوليت رفتار ، گفتار و حتي افكار خود را به عهده مي گيريم :
وقتي نوع عملكرد من روي گروه اثر مي گذارد پس بايد مسئوليت آن را بپذيرم .
ما سعی میکنیم منافع
نوزادي را در نظر بگیریم كه
هنوز به دنيا نيامده است
ولي قرار است كه توسط انجمن ما پاك شود!!!
7 . ليست اعمال و رفتار مطابق سنت اول خود را بگوييد ؟
مطابق سنت اول عمل كردن خيلي سخت و گاهي دردناك و غير ممكن به نظر مي رسد ولي با تمرين كردن و همچنين كاركرد قدم هاي دوازده گانه امكان پذير است .
درست زماني كه اين سنت سخت به نظر مي رسد بايد سري به نحوه ي كاركرد قدم های دوازه گانه زد .
كاربرد اصول روحاني
ما در كاربرد اصول روحاني هر سنتي به مفاهيم الهي پي برده و مي توانيم در رابطه با آن سنت فضائل اخلاقي مان را مرتفع سازيم .
در سنت يكم با اصل هاي روحاني چون تسليم پذيرا شدن قبول تعهد از خود گذشتگي محبت و گمنامي آشنا مي شويم .
تسليم و پذيرا شدن لازمه ي اتحاد ماست و به ما كمك مي كند كه اعتماد و باورمان نسبت به نيروي برتر بيشتر شود ...
گذشتن از آرمان هاي شخصي ، بحث نكردن ، نجنگيدن ، غرض ورزي نكردن و گذشتن از آنچه ما به توسط هواي نفسمان خواهان آن هستيم با اجراي تسليم و پذيرا شدن آسان تر مي شود .
عجز ما مي بايست به شكلي باشد كه در ما روحيه ي تسليم را بپروراند تا كاركردن و چگونگي عمل كردن در گروه آسان تر شود .
اگر كه ما در سرزمين بهبودي زندگي مي كنيم سنت ها سايه باني است كه به ما كمك مي كند دور نماي بيشتري از خود داشته باشيم .
ما به هنگامي مي توانيم يك دور نماي كلي از انجمن داشته باشيم كه به روي قدم هاي دوازده گانه كاركرد داشته باشيم از منافع شخصي مان گذشت كنيم و بتوانيم به هر گونه عقيده اي فكر كنيم .
اين تنها راه پيشرفت انجمن مي باشد
قبول تعهد به ما كمك مي كند كه مسئوليت رفتار خود را به عهده بگيريم و نسبت به بهبودي در انجمن متعهد باشيم هنگامي كه این اصل گسترش پيدا مي كند قدرتي ايجاد مي كند كه به نوبه ي خود يكي از موثرترين عوامل خدماتي در انجمن مي باشد .
تعهد پذيري ما كمك مي كند پياممان را با وسعت بيشتري به معتاد در حال عذاب برسانيم .
پايمال كردن خودخواهي و خودپرستي باعث مي شود ما با محبت و دلسوزي هر چه تمام تر به برآورده كردن احتياجات ديگران كمك كنيم و احتياجات گروه را به خواسته هاي شخصي خودمان ترجيح دهيم .
ما بايد حركت خودمان را از تك محوري بودن به سمت و سوي خدا محوري شدن آغاز كنيم و اين كار از خودگذشتگي را در ما نياز دارد .
گوش كردن محبت آميز و نشان دادن علاقه اي كه در موقع صحبت كردن و يا رفتار با ديگران از خود بروز مي دهيم سهم به سزايي را در برقراري اتحاد و وحدت گروه به دنبال خواهد داشت .
اينجا اتحاد وحدت و يكپارچگي حرف اول را مي زند و اهميت فوق العاده اي دارد .
تمامي سنت هاي بعدي روي ستون اتحاد ما به عنوان يك انجمن بنيان گرديده است . وقتي كه متوجه تنها ستون بقاي انجمن باشيم و فقط بر روي اين اصل لازم براي بقا متمركز شويم . گروه متحد و يكپارچه باقي مي ماند و ما به اين درك خواهيم رسيد كه حفظ روابط خوب ما با هم از تمام مسائلي كه مي تواند باعث دوري ما از يكديگر شوند مهم تر است .
ما مدام از خودمان تراز مي گيريم و مدام بررسي مي كنيم كه آيا حرف هايي كه مي زنيم و اقداماتي كه انجام مي دهيم باعث دور شدنمان از يكديگر مي شود يا ما را به هم نزديك خواهد كرد . اين اصل زماني امكان پذير است كه ما از خود بزرگ بيني ها، خودپرستي ها و خودخواهي ها و منم ها جدا شده باشيم و با اصل گمنامي زندگي كنيم، ما آرام آرام و با در نظر گرفتن اصل گمنامي در سنت يكم فهم و درك اين مسئله را پيدا مي كنيم كه منافع مشترك مي بايست در راس قرار گيرد !
رعايت عجز و تسليم بودن من در سنت يكم به مراتب خيلي بيشتر از نوع تسليم و عجز من در قدم يكم مي باشد .
حسادت كردن ( حسد ورزي ) به ديگران باعث به وجود آمدن عدم پذيرش در من شده و خلاف سنت يكم است .
قرار نيست كه همه آنگونه فكر كنند كه من خوشم بيايد . عدم رعايت سنت يكم يعني شروع رفتارهاي ضد اجتماعي .
گاهي پيش مي آيد كه اولين و بزرگترين توقع من از ديگران از خودگذشتگي باشد ولي خودم هرگز نمي توانم اين كار را انجام دهم .
خلاء و كمبود محبت در ما بيشتر از هر چيز ديگر وجود دارد ما فقط و فقط تنها با محبت كردن به ديگران مي توانيم اين كمبود را جبران كنيم .
ما در گروه جوري رفتار مي كنيم كه دوست داريم با ما رفتار كنند .
احساس تملك نسبت به جايگاه خدمتي ام يعني عدم رعايت سنت يكم .
زماني كه خداوند شروع به حركت مي كند كافيست من از سر راه خداوند كنار بروم . گاهي بزرگترين خدمت خدمت نكردن است . من لازم است در وادي نيستي حركت كنم تا هست شوم .
ما بايد به هم محبت كنيم تا زنده بمانيم . جلا بخشيدن به قلب به توسط تراز نامه ي قدم دهم لازمه ي داشتن اين محبت است .
حالا اين سئوالات مطرح مي شود
براي تداوم بهبودي در راستاي سنت يكم چه بايد كرد و اين سنت چگونه در رابطه با پيام رساني ، حفظ جلسات و برابري اعضا كاربرد دارد و اصل سنت اول در برنامه را چگونه بايد رعايت كنيم ؟
اين اصول جهت حركت در راستا و سمت و سوي سنت يكم مي تواند به من كمك كند .
كمك به حفظ اتحاد و يكپارچگي گروه ، محيا كردن فضاي امن جهت مشاركت آزاد اعضا ، حفظ گمنامي ، رعايت كردن اصول طبق آنچه كه در كتاب است ،حضور مداوم در جلسات اداري ، تعاون در گروه و ارائه خدمات صادقانه ، خدا محوري ، جدا شدن از منيت ، ناسازگار نبودن با گروه ، پافشاري نكردن بر روي پيشنهادات خود ، از خود گذشتگي ،گذشتن از منافع شخصي ، تعهد و مسئوليت پذير بودن در خدمات ، هماهنگي با گروه، حمايت كردن و احترام گذاشتن به خدمتگزاران ،كاركرد قدم دوازده ، سرويس به تازه وارد ، چگونگي عملكرد و جدا شدن از غرايض شخصي ، محبت كردن به اعضا ، اجازه اشتباه دادن به ديگران ، ارائه خدمات صادقانه ، رعايت اصول معنوي و روحاني برنامه ، داشتن سر و وضعي مرتب و آراسته و جذاب .........
.... همه و همه از نكاتي است كه مي تواند چالش هاي گروه نيز باشد . اين گونه چالش ها مي تواند خطرات خاص خود و مضرات خود نسبت به گروه و منافع آن را نيز داشته باشد .
سنت يكم نبض برنامه ي بهبودي انجمن معتادان گمنام است كه رعايت آن تداوم پاكي و بهبودي ما را به ارمغان مي آورد